خسته ام پینوکیو
اینجا ادمها دروغهایه شاخ دار میگویند
و
دماغ خود را جراحیه پلاستیک میکنند...
باور نكردي عشقمو ،راضي شدي ببيني شكستمو
رنجوندي تو قلب خستمو ،با اين كه ديدي پر و بال بستمو
تو كه ميگفتي ميموني تا هميشه كنارم
حالا نيستي كه ببيني جز تنهايي كس ندارم
گفتي كه عاشقمي هميشه ،كسي براي تو من نميشه
حالا ميفهمم كه شبيهم به تموم دنيا هنوزم باورم نميشه
چطوري شد ،كه كندي دلتو از من به زودي
يادم نميره دستات ،تو دستم، قدم ميزديم اره تو بودي
اون همه عشقوعلاقه كجا رفته كه داشتي
نكنه پاي يكي ديگه دلتو بازم جا گذاشتي
حرفات از يادم نميره كه ميگفتي هر كسي
نميتونه بياد بشينه تو قلبت به اين راحتي
ولي تو نيستي كه ميزدي انگار اون حرفارو
من همش تكرار ميكنم تووجودم دردامو
شبا كه ميخوام بخوابم فكرت نميزاره بخوابم
اخه چرا شكستي رفتي و دادي عذابم
هنوزم باورم نميشه
چشماي تو به من اميد زندگي ميده
دستاي تو گرماي خورشيد و به دست من ميده
اون نگاه عاشق تو منو به زندگي برم گردونده
اون لباي شيرين تو لب منو خندوند
عاشق اينم كه نگاه كنم تو چشمات
غرقم كني توي خيال وروياهات
نميدوني قبل تو چه سختيا كشيدم
طعم تلخ شكستو بدجوري من چشيدم
يه بي وفا بود كه من مثل ديوونه ها
دل بسته بودم بهش ،دلم شد ويرونه ،آه
كاش كه از اول تورو ميديد اين چشام
كاش كه از اول خدا تورو ميذاشت سر رام
باور كن نيمه من تو هستي كه پيدا شدي
از اين به بعد تورو ميخوام با اين كه خيلي ساده اي
بازم ميگم من عاشق چشات شدم
عاشق اون چشاي نازت كه منو ديوونه كرده
اخه چرا خدا فكر دل منو نكرده
دوستان عزیز...
ببخشید که وقت نمیکردم به وبلاگاتون سر بزنم...
تا اونجایی که میتونسنم سر میزدم ونظر میدادم
وبلاگای همتون قشنگ بود....
دیگه امتحاناتم شروع شده و 3تاشو دادم ولی دلم نمیومد برم
اما چاره ای نیست.......
سر میزنم ولی پست نمیزارم
همتونو به خدای بزرگ میسپارم
مراقب خودتون باشید....
خــــــــــداحـــــافظـــــ
ســــــــوم
هفـــــــتم
چهـــــــــلم
ســـــال...
چنــــد ســــال دیـــــگر
بایــد عـــزادار نبـــودنـــت باشـــــــم؟
آهـــــــــای لعنتی...
مثل تمام آن چیزهایی که تا به حال از من گرفتی،
علاقه ام... دلم، عمرم، واعتماد صددرصدم...!
بگیر دیگر...
دستانم را بگیر...
دختر کوچولو: چیکارم داشتی گفتی بیام اینجا؟
پسر کوجولو: میشه با پسرای دیگه بازی نکنی؟،
آخـــــــــه من دوست دارم
تنها بودن قدرت میخواد . . .
و این قدرت را کسی به من داد
که روزی میگفت:
تنهـــــــــــــــــــــایت نمیگذارم!!!
دیوار احساس من را،
همه…
کوتاه می پندارند ،
اما چه می دانند ،
در پس این دیوار کوتاه ،
زمینش عمق فراوان دارد...
ی گفته از عشق تو دست میکشم؟
دارم با خیالت نفس میکشم
چه حس عجیبی،چه آرامشی
می دونم تو هم با خیالم
نفس میکشی!
ϰ-†нêmê§ |